گزارش نگاشتههاي علوم قرآني اين قرن را با ياد كرد آثار و نگاشتههاي متكلم و مفسر بلند آوازه، محمد بن عمر الحسين بن علي، مشور به «فخرالدين رازي» (م 606) آغاز ميكنيم. او افزون بر تفسير عظيمي كه نگاشت و به «التفسير الكبير » يا « تفسير فخر رازي» مشهور است و آكنده است از مباحث مهم علوم قرآني، كتابهايي در علوم قرآني نيز رقم زد كه مهمترين آنها « نهاية الايجاز الي دراية الاعجاز » است. فخرالدين رازي در اين كتاب دو اثر ارزشمند عبدالقاهر جرجاني « اسرار البلاغه» و « اعجاز القرآن» را، درهم آميخته و با پيرايش و آرايش در قالب كتابي در اعجاز قرآن پرداخته است.[1]رازي از اين كتاب در تفسيرش ياد كرده است و آن را « دلائل الأعجاز» ناميده و گفته است:
« هر كسي در كتاب ما « دلائل الأعجاز» به ژرفي بنگرد، درخواهد يافت كه قرآن در تمام ابعاد فصاحت فرازمندترين است.»[2]
«نهاية الأعجاز و درايةالأيجاز » بارها به چاپ رسيده است. دكتر بكري امين نيز آن را بر اساس چهار نسخه تصحيح و تحقيق كرده و در ضمن مقدمهاي دراز دامن و سودمند، درباره فخر رازي، آثار وي و اهميت اين كتاب سخن گفته است. [3] به فخرالدين رازي در علوم قرآني كتابهايي با عناوين «اسئلة القرآن»، « البرهان في قرائةالقرآن »، « رسالة في المعاني المتشابهات»نسبت دادهاند . [4] نيز كتاب با عنوان «اسرار التنزيل و انوار التأويل»[5] كه اين كتاب مجموعهاي است مشتمل بر برخي از دانشهاي قرآني و نه علوم قرآني مصطلح . نيز كتابي با عنوان « درة التنزيل و غرةالتأويل»[6] پيشتر آورديم،از آن راغب اصفهاني است،نه از آن فخرالدين رازي و نه خطيب اسكافي.
ابوالفتح ناصر بن عبدالسيد بن علي مطرزي خوارزمي (م 461) از اديبان و نحويان چيرهدست خوارزم ، كتابي نگاشت با عنوان «رسالةفي بيان الأعجاز في سورة قل يا ايهاالكافرون».[7] مطرزي را به وسعت اطلاع در لغت و شعر و نحو ستودهاند. او از اعتزاليان سختكوش واستوار در اعتزال بود و پس از زمخشري وي را جانشين او تلقي ميكردند ابن خلكان، از او به عنوان پيشواي اعتزاليان و يكي از داعيان به اعتزال ياد كرده و جايگاه او را در فقه ستوده است.[8] به سال 610 به بغداد رفته ودر آن ديار با فقيهان و اهل ادب گفت و گو و مباحثه داشته است.[9]
محب الدين ابوالبقاء عبدالله بن حسين عكبري بغدادي (م 616) از عالمان، اديبان و فقيهان اين روزگار است كه در علوم قرآني، آثار چندي رقم زده است. او در كودكي فروغ ديده را از دست داد، اما همت فراگيري دانش را از دست نهشت . آوردهاند كه همسرش كتابها را بر وي ميخواند او مطالب را بر گنجينه حافظه ميسپرد و آنگاه املاء ميكرد و شاگردانش مينگاشتند.[10] « املاء ما من به الرحمن من وجوه الأعراب و القراآت في جمعي القرآن»[11] وي از جمله بهترين و دقيقترين نگاشتههاي اين موضوع است كه گاهي از آن به « التبيان في اعراب القرآن » نيز ياد ميشود . از آثار ديگر وي در علوم قرآني است:« عدّآي القرآن»، « كتاب في القرآن و تقسيمه الي اجزاء و اعشار»، « اعراب الشواذ من القراإت» و « متشابهات القرآن.»[12]
اديب و محدث اندلسي ، محمد بن سليمان زهري (م 617) كتابي نگاشت با عنوان «البيان فيما ابهم من الأسماءفي القرآن». زهري اندلسي از عالماني است كه در ابعاد مختلف فرهنگ اسلامي آگاهيهاي شايستهاي دارد و آثار مهمي در زمينههاي مختلف علوم اسلامي نگاشته است. او در جهت تعميم و تعميق آموختههايش شهرهاي بسياري را در نورديده است و از محضر عالمان و محدثان بسياري دانش اندوخته است.[13]
در اين قرن، ابومحمد موفقالدين، عبدالله بن محمد بن قدامه مقدسي(م 620)از فقيهان نامور حنبلي و صاحب « المغني» در فقه حنبلي، كتابي نگاشت با عنوان « البرهان في مسائل القرآن». محققان البرهان في علوم القرآن از آن با عنوان « البرهان في بيان القرآن» ياد كردهاند و آن را در شمار كتابهاي اعجاز قرآني وارد كردهاند، [14] ولي بعيد مينمايد كه مقدسي از طبيان»، «بيان» بلاغت را مراد كرده باشد. عمر رضا كحاله آن را با عنوان «البيان في حقيقةالقرآن» ياد كرده است[15] كه معلوم ميشود اين كتاب پيوندي با بحثهاي اعجاز قرآني ندارد، ولي در شمار كتابهاي علوم قرآني تواند بود. ابن قدامه در فراگيري دانش سختكوش و در گسترش دانش نيز چنان بود. آثار فراوان و سودمندي از خود بر جاي نهاده است كه همه نشانگر وسعت اطلاع و سختكوشي او در فراگيري و فرادهي دانش است.[16]
فخر الدين محمدبن ابوالفرج بن معالي موصلي (م 621) از فقيهان، اديبان و قاريان موصل در اين قرن، كتاب «نبذة المريد في علم التجويد»[17] را نگاشت . آوردهاند كه او فقيهي چيرهدست و فاضلي برجسته و نيكوكلام بود كه از موصل به بغداد رفت و در آن ديار به جايگاه بلندي از دانش دست يافت.[18]
مهذب الدين محمد بن علي بن علي، مشهور به ابن الخيمي (م 642) از اديبان و بليغان و شاعران قرن هفتم است. او را به پيشوايي در لغت ، تأليف فراوان و كمال در ادب عربي ستودهاند.[19] او كتابي پرداخت با عنوان «امثال القرآن» و كتابي با عنوان «حروفالقرآن» . تأليفات وي را نيكو دانسته و شيوه نگارش او را ستودهاند.[20]
در اين قرن حسين بن ابي العز بن رشيد الهمداني،مشهور به منتجب (م 643) كتابي نگاشت با عنوان « الفريد في اعراب المجيد ». منتجب در دانش قرائت و ادب عرب پيشتاز بود. او را به صلاح و سداد و فروتني و سادهزيستي ستودهاند.[21]
كتاب «الفريد...» از جمله آثار مهم اين دانش است كه افزون بر تبيين و توضيح اعراب و واژههاي آيات و چگونگي آن،گاه به تفسير آيات نيز پرداخته و معاني لغوي آن را به دقت برنموده است. الفريد را آقايان فهمي حسين نمر و فؤاد علي مخيمر با تحقيقي دقيق و حواشي سودمند در چهار جلد عرضه كردهاند[22] ودر ضمن مقدمهاي دراز دامن از روزگار مؤلف، شيوه وي در تدوين كتاب، شرح حال و آثار مؤلف و جز آن سخن گفتهاند.
منجب همداني افزون بر اين كتاب، قصيده مشهور شاطبي را در قرائت نيز با عنوان « الدرة الفريده في شرح القصيده» شرح كرده است.[23]
در اين قرن بايد ياد كنيم از ابوالحسن علي بن محمد سخاوي (م 643) از متكلمان، اديبان، مفسران و فقيهان شافعي كه آثار ارجمندي در علوم قرآني سامان داده است. پيشتر از شاطبي دانشور بلند آوازهاي كه در علوم قرآني آثار مهمي نگاشته است ياد كرديم. [24]از جمله آثار او كتابي است با عنوان «عقيلة اتراب القصائد في اسني المقاصد» مشهور به « الرائيه في الرسم» در رسمالخط قرآني،اين قصيده را سخاوي با عنوان «الوسيله الي كشف العقيله» شرح كرده است. [25] « هداية المرتاب و غاية الحفاظ و الطلاب في متشابه الكتاب» وي كه آن را در قالب ارجوزهاي پرداخته است و درباره متشابهات قرآن بحث ميكند ، بارها چاپ شده است . اين كتاب را عبدالله شريف مصري، از عالمان قرن دوازدهم هجري شرح كرده است.[26] « جمال القراء و كمال الأقراء» نيز از آثار سخاوي است و در دانش قرائت مشهور؛ كه به سال 1408 با تحقيق دكتر علي حسين بواب و به همت مكتبةالتراث ،مكة المكرمةنشر يافته است.[27]« عمدة المفيد وعدة المجيد في معرفة لفظ التجويد» نيز در علوم قرآن است كه سخاوي آن را در قالب قصيدهاي با شصت و چهار بيت پرداخته و آن را به تفصيل شرح كرده است .[28]
در اين قرن بايد از كمالالدين عبدالواحد بن عبدالكريم زملكاني (م 651) ياد كنيم. او با نگارش چندين اثر در وجوه زيبا شناختن قرآن، گامهاي ارجمندي در مباحث علوم قرآني برگرفت. وي كتابي نگاشت با عنوان « التبيان في علم البيان، المطلع علي اعجاز القرآن» . در اين كتاب « دلائل الأعجاز» جرجاني را پيراست و آراست و در قالبي نو با افزونيهايي بسيار، برگرفته از منابع ديگر عرضه كرد. او بر اين باور بود كه كتاب جرجاني آكنده است از دقايق معاني و باريك نگريهاي ادبي و بلاغي ، اما اشتمال آن بر تكرار و درهم آميختگي مطالب و نداشتن تبويب و تنظيم درست از كارآمدي آن كاسته است. از اين وي به تبويب و تفصيل دوباره آن همت گماشت و اثري منظم و استوار از آن پديد آورد .[29] « التبيان ...» به تحقيق و تعليق دكتر احمد مطلوب و دكتر خديجه حديثي به سال 1383 نشر يافته است .[30]
كتاب ديگر وي درباره قرآن و بلاغت و فصاحت و شيوههاي بياني مانند ناپذير آن « البرهان الكاشف عن اعجاز القرآن» است . زملكاني پس از آن كه حقيقت «بيان» را باز ميگويد ،آراءعالمان را درباره اعجاز برميشمرد و آنگاه ابعاد مانند ناپذيري بياني قرآن را تبيين ميكند. كتابهاي زملكاني، از دقت و استواري شايستهاي برخوردارند، از اين رو عالمان پس از وي بدانها مراجعه كرده و از آنها بهره بردهاند. اين كتاب نيز به همت محققان ياد شده تصحيح و تحقيق شده و به سال 1394 در بغداد نشر يافته است.[31]
به زملكاني كتاب ديگري نيز با عنوان « نهايةالتأميل في اسرار التنزيل» نسبت دادهاند. وي اثر ديگري دارد با عنوان « المجيد في اعجاز القرآن المجيد»[32] كه به تحقيق دكتر شعبان صلاح و به سال 1410 نشر يافته است.
زملكاني را به چيرهدستي در دانش معاني و بيان و ذكاوت و تيزفهمي و سرعت انتقال و گستردگي در آگاهيهاي گونهگون ستودهاند.[33]
در اين قرن عبدالعظيم بن عبدالواحد ،زكيالدين ،معروف به ابن ابي الأصبع (م 564) يكي از بلندآوازگان شعر و ادب روزگار ايوبيان، [34] گام بلندي در شناخت و شناساندن وجوه زيباشناختي و ابعاد بلاغي قرآن برگرفت . او ابتدا كتاب «تحرير التحبير في صناعة اشعر و النثر و بيان اعجاز القرآن» را نگاشت. در اين كتاب انواع فنون بديعي و صنايع لفظي و معنوي را گزارش كرده و نمونههاي شعري و نثري آن را آورده و آنگاه اين همه را در آيات الهي نشان داده است،[35] آنگاه تحريرالتحبير را گزين كرد و آنچه را ويژه قرآن بود از آن برگرفت و « بديعالقرآن » را پرداخت. ابنابي الأصبع « بديعالقرآن» را در صد و نه باب سامان داده است و در هر بابي يكي از انواع بديع را آورده و نمونههاي قرآني آن را گزارش كرده است. « تحرير التحبير» را دكتر حفني محمد شرف تحقيق كرده و به سال 1383 نشر يافته است. محقق در ضمن مقدمهاي ، از كتاب،موضوع آن و چگونگي تصحيح و تحقيقش سخن گفته است.
« بديعالقرآن» را نيز حفني محمد شرف تحقيق كرده است.[36] دكتر حفني بر « بديعالقرآن» مقدمهاي در از دامن و سودمند نگاشته است و در ضمن آن از واژه « بديع» ، سير تطور معناي آن،« بديع» در قرآن و پژوهشياني كه به اين بحث درباره قرآن پرداختهاند،ابن ابي اصبع و آثار وي سخن گفته است. در منابع شرح حال نگاري و كتابشناسي، كتاب ديگري با عنوان « بيان البرهان في اعجاز القرآن» به وي نسبت دادهاند.[37] ظاهراً اين اشتباه از مقدمه مؤلف بر « بديع القرآن» ناشي شده است. دكتر حفني كه با دقت در مقدمههاي دو كتاب ياد شده از آثار وي سخن گفته، از اين كتاب سخن به ميان نياورده است. ابن ابي الأصبع افزون بر آنچه ياد شده،كتابي دارد با عنوان «كتاب الأمثال» كه از آن در « تحرير التحبير» ياد كرده است.[38] او در اين كتاب نيز بخش مهمي را به « امثال قرآن» اختصاص داده است. « كتاب الخواطر السوانح في اسرار الفواتح » را نيز وي در تبيين نكتهها، رازها و رمزهاي آغاز سورههاي قرآني نگاشته است. سيوطي در كتاب ارجمندش « الأتقان» از آن بهره گرفته است.[39] اين كتاب را نيز حفني محمد تحقيق كرده و به سال 1380 نشر داده است.[40]
محمد بن احمد بن محمد موصلي حنبلي (م 656) از قرآن پژوهان اين قرن، كتابي نگاشت با عنوان « يتيمة الدرر في النزول و آيات السور». به مصلي كتابي ديگر نيز نسبت داده شده است با عنوان «ذات الرشد في الخلاف بين اهل العدد» درباره شماره آيات قرآن،از اين دو كتاب موصلي نسخهاي دست نويس موجود است.[41]
ابومحمد عبدالعزيزبن عبدالسلام، مشهور به «عز» از فقيهان و مفسران بزرگ شافعي (م 660) كتابي نوشت با عنوان « الأشارة الي الأيجاز في بعض انواع المجاز».[42] او بخش مهمي از اين كتاب را به بحث از مجاز و اقسام آويژه ساخته است؛ و آن گاه آياتي از قرآن كريم را بر اساس سورهها برگزيده و نكات بلاغي آن را گزارش كرده است.
عبدالعزيز را كتاب ديگري است در علوم قرآني با عنوان « فوائد العزبن عبدالسلام» كه از آن با عنوان «اعجاز القرآن»[43] نيز ياد شده است و نيز مجموعهاي با عنوان « مسائل و أجوبه في علوم متعدة في القرآن و الحديث والفقه». عبدالعزيز در دانشهاي گوناگون از فرهنگ اسلامي چيرهدست بود و در ابعاد مختلف فرهنگ اسلامي قلم زده است.[44]
ابوبكر محمد بن احمد بن محمد (م 622)معروف به (ابن سراقه)در اين قرن كتابي نگاشت با عنوان «اعجاز القرآن».[45]سيوطي در شمار كساني كه درباره اعجاز قرآن كتاب نوشتهاند از ابن سراقه ياد كرده و ديدگاه را درباره اعجاز قرآن، گزارش كرده است.[46]
ابن سراقه از اديبان و فقيهان مالكي مذهب قرن هفتم است. او را به گستردگي دانش و والايي شخصيت ستودهاند. ابن سراقه افزون بر آنچه ياد شد آثار ديگري نيز دارد، از جمله « ادب الشهود في التصوف»، « الحيل الشرعيه» و ...[47].
اكنون بايد ياد كنيم از پيشواي عارفان و جمال سالكان، رضيالدين ،ابوالقاسم علي بن موسي بن جعفر بن طاووس(م 664) و كتاب ارجمند وي«سعدالسعود ». سيد بن طاووس كتابخانه عظيمي داشته است آكنده از كتابهاي گونهگون در موضوعات مختلف . وي ابتدا فهرستي از كتابهاي كتابخانهاش را سامان ميدهد با عنوان « الأبانه في معرفه اسماء كتب الخزانه» پس از آن طرحي پي مينهد دامنگستر براي فهرست موضوعي كتابهاي كتابخانه و گزينشي از محتواي كتابها. گويا جز اولين مجلد آن مجموعه به قلم نيامده است كه همين « سعد السعود للنفوس المنضود من كتب وقف علي بن موسي بن طاووس» است . سعد السعود در دو باب تدوين شده است، باب اول سي و نه صفحه از متن چاپي را فرا ميگيرد كه مشتمل است بر وصفها و نقلهايي از چند متن مقدس و تعدادي از مصاحف و ... جز آن و باب دوم كه حدود 235 صفحه از كتاب را فرا گرفته است، گزارش آثار و نگاشتههايي است در تفسير قرآن كريم و علوم مرتبط با آن. اين بخش بسيار مهم است و بسياري از آنچه در اين بخش ياد شده اينك در اختيار نيست. از جمله تفسير قاضي عبدالجبار، تفسير ابوعلي جبابي، تفسير علي بن عيسي رماني و كتاب مقدمات علم القرآن، ابوالحسن محمد بن بحر رهني شيعي(زنده در قرن چهارم) كه در دو موضع،دو بحث مهم در اختلاف قرائتها و از جمله حديث«نزل القرآن علي سبعة احرف» و اختلاف مصحفها را از آن نقل كرده است.
به هر حال،سعد السعود را بايد از جمله كتابهاي مهم علوم قرآني به شمار آورد، زيرا آكنده است از آگاهيهاي شايسته در اين زمينه. سعد السعود سالهاي پيش در نجف اشرف نشر يافته است، اما نيازمند چاپي است منقح، دقيق با متني استوار و فهارسي كارآمد.
سيد بن طاووس از عالمان، فقيهان،محدثان و زاهدان ارجمند قرن هفتم هجري است. آن پاكيزه خوي نيك سرشت،در صفاي ضمير و دلدادگي به حق كمنظير بود. آن بزرگوار آثار ارجمند و گران قدري از خود بر جاي نهاده است . كتابخانه وي نيز مجموعهاي بوده است عظيم كه در وصف آن، به فرزندش [48] مينويسد:
« اين كتابخانه داراي كتابهاي بسياري درباره اصول دين، نبوت،امامت ،زهد، فقه، تاريخ، تفسير قرآن،دعا،انساب، طب، صرف،نحو، شعر، كيميا،تعويذات رمل و نجوم است.»[49]
شمسالدين بعد الرحمن بن اسماعيل مشهور به ابوشامه(م 665) در اين قرن كتاب ارجمند « المرشد الوجيز فيما يتعلق بالقرآن العزيز» را نگاشت. ابوشامه المرشد را در شش باب تدوين كرده و در اين ابواب و فصول از چگونگي نزول قرآن و تلاوت و حفظ آن، جمع و تدوين قرآن،معني «انزل القرآن علي سبعة احرف » قرائت و قرائتهاي مشهور،فرق بين قرائتهاي صحيح ،قوي و شاذ ،تأكيد و تنبه براي فهم قرآن و علوم قرآني و آنچه مؤمن را سودمند افتد،هشدار به توجه بيش از حد و افراط در قرائت آداب ظاهر آن .... سخن گفته است.
«المرشد» را طيار آلتي قولاج تحقيق كرده و منابع مطالب را نشان داده و فهرستهاي كارآمد براي آن تنظيم كرده است، به ويژه فهرست كتابها و منابع ابوشامه در نگارش « المرشد».
ابوشامه در بنان و بيان شرح حال نگران،به گستردگي دانش و چيرگي بر دانشهاي روزگارش از كلام، فقه ، اصول، تاريخ، تفسير و علوم قرآني شهره است.[50] او افزون بر « المرشد الوجيز» آثار ديگري نيز در علوم قرآني رقم زده است،از جمله«ابزار المعاني من حرز المعاني ووجه النهاني في القراآت »، [51] «تتمة البيان لماأشكل من متشابه القرآن».
محمد بن ابي بكر الرازي(م 666)[52] در اين قرن كتاب سودمند« اسئلة القرآن و اجوبتها» را نگاشت. از اين كتاب با عناوين «تفسير الرازي» و « أنموذج جليل في اسئلة و أجوبة من غرائب آي التنزيل » نيز ياد شده است.
اين كتاب بر اساس ترتيب سورهها تدوين يافته است. مؤلف به گونه پرسش، مشكلات آيات را مطرح ميكند و در قالب پاسخ ،به تبيين و توضيح ميپردازد . اين كتاب بر روي هم مشتمل بر بيش از هزار و دويست پرسش و پاسخ است . اسئلة القرآن را آقاي ابراهيم عطو عرض، تصحيح كرده است و به سال 1381 نشر يافته است و پس از آن همين تحقيق با افزودن مقدمهها در شرح حال مؤلف و نقد برخي از مطالب كتاب به سال 1390 در قم نشر يافته است. سپس آقاي دكتر محمد رضوان دايه متن كتاب را با دو نسخه مقابله و تصحيح كرده و در پانوشتها منابع روايات و اقوال را نشان داده است؛ اين تحقيق به سال 1411 منتشر شده است .
در اين قرن فقيه، اديب و مفسر جليل، جمالالدين احمد بن موسي بن جعفر بن طاووس حلي (م 673) كتابي پرداخت با عنوان «شواهد القرآن» در دو مجلد.
وي در دقت نظر، استوار انديشي و گستردگي دانش كمنظير بود . رجالي بزرگ شيعه ابن داود حلي كه در محضر وي شاگردي كرده مينويسد:
« مسايل و مباحث دانش رجال، درايه و تفسير را در حدي كه فراتر از آن تصور نشود، تحقيق و تدفين كرد. از اين كتاب وي شرح حال نگاران ياد كردهاند.»[53]
يحيي بن شرف بن مري ... دمشقي نووي شافعي (م677) ازمحدثان بلند آوازه اهل سنت و از شارحان مهم نگاشتههاي حديثي در اين قرن، كتابي پرداخت با عنوان« التبيان في آداب حملة القرآن». نووي اين كتاب را به انگيزه توجه دادن مسلمانان به حفظ، فهم، تعليم و تعلم قرآن نگاشته است. وي كتاب را در ده باب سامان داده است و در ضمن اين ابواب از فضيلت تلاوت قرآن و آداب تعليم و تعلم آن و در لزوم ضبط دقيق واژگان قرآني سخن گفته است. نووي خود گزينشي از آن فراهم آورده است با عنوان « مختار البيان» [54] و ابن عماد اقفهسي(م 808) آن را به نظم كشيده است، با عنوان «تحفةالأخوان في نظم التبيان في آداب حملةالقرآن».[55] التبيان به سال 1405 به تحقيق منصوربن يعقوب در كويت نشر يافته است؛ ونيز به سال 1405 به تحقيق منصور بن يعقوب در كويت نشر يافته است ؛ و نيز به سال 1407 در بيروت و با تحقيق عبدالقادر أرناؤط . [56] نووي از محدثان ومحققاني است كه كارنامهاي بس پربرگ و بار دارد و شرح وي بر « صحيح مسلم» يكي از بهترين شرحهاي اين كتاب است. [57]
حازم بن محمد قرطاجني [58] (م 684) از عالمان اين قرن، كتابي پرداخت با عنوان « منهاج البلغاء و سراج الأدباء» و در ضمن آن به تفصيل از اعجاز قرآن سخن گفت. جلالالدين سيوطي در « الأتقان» از وي ياد كرده و ديدگاه او را در اعجاز گزارش كرده است . [59] قرطاجني را در ادبيات، نظم ، نثر و دانش عروض ، و بيان، يگانه روزگار دانستهاند. [60] برخي از نويسندگان به قرطاجني كتابي در اعجاز قرآن نسبت دادهاند با عنوان « البرهان القاصف عن اعجاز القرآن»[61] ،اما برخي ديگر بر اين باورند كه او در اين زمينه جز كتاب « منهاج البلغاء» را ندارد؛ [62] و اين كتاب نيز همان است.[63]
و بالاخره بايد ياد كنيم از ابن نقيب محمد بن سليمان بن حسن،جمال الدين ـ698) كه كتاب « رساله الأيات البينات في تفسير بعض آيات متشابهات القرآن الكريم » را نگاشت.[64] وي از عالمان و محققان و مفسران اين قرن است كه در دانشهاي گونهگون زبردست بوده است . او تفسير بزرگي نيز داشته است كه گفتهاند به صد مجلد ميرسيده است.[65] در آن از اسباب نزول ،قرائتها ، اعراب، لغت و حقايق باطني به تفصيل سخن گفته است.[66]
[1] نهايةالايجاز و دراية الاعجاز،ص 75.
[2] التفسير الكبير،2/116.
[3] نهاية الايجاز... دارالعلم للملايين 1406 . كتاب فخرالدين رازي هماره مورد توجه عالمان و قرآن پژوهان بوده است. برخي از محققان معاصر به تحليل و نقد آن پرداخته و جايگاه و اهميت آن را در پژوهشهاي بلاغي قرآني روشن ساختهاند . بنگريد به : نهاية الايجاز (مقدمه)/68 به بعد؛ فخرالدين الرازي بلاغيا،ماهر مهدي هلال، ص 95؛ فكرةاعجاز القرآن، ص 99.
[4] فخرالدين الرازي و آراوه الكلاميه و الفلسفيه، محمد صالح الزركان،ص 57 و 58.
[5] اسرار التنزيل... تحقيق محمود احمد محمد،بابا علي الشيخ عمر، صالح حمد عبدالفتاح.
[6] بينات، شماره 6/72.
[7] معجم الدراسات القرآنيه، ص 99.
[8] وفيات الأعيان، 5/370.
[9] درباره او بنگريد به : معجم الأدبا ،19/212؛ وفيات الأعيان، 5/369؛انباه الرواة ، 3/239؛ معجم المؤلفين، 2/151، 4/9.
[10] نكت الهميان في نكت العيان،ص 178.
[11] چاپهاي متعدد آن را بنگريد در البرهان في علوم القرآن، 1/409 پانوشت.
[12] درباره او و براي آگاهي از آثارش بنگريد به : وفيات الأعيان ، 2/100 ؛شذرات الذهب، 7/121؛ نكت الهميان،ص 179 ؛ تاريخ الأدب العربي ، عمر فروخ،3/467؛ معجم المؤلفين،2/237.
[13] معجم الأدباء ، 17/277؛ الوافي بالوفيات، 2/104؛بغية الوعاة،1/25؛ معجمالمؤلفين، 3/67.
[14] البرهان في علوم القرآن ،2/222 ، در اين كتاب نسخه خطي آن معرفي شده است.
[15] معجم المؤلفين، 2/227.
[16] درباره او بنگريد: سير اعلام النبلاء، 22/156؛ شذرات الذهب، 5/155؛ النجوم الزهراه ، 6/256؛ معجم المفسرين،1/304؛ معجم المؤلفين ،2/227.
[17] الحياةالفكري في العراق في القرن السابع الهجري ، ص 252 ،به نقل از تلخيص مجمعالادب.
[18] درباره او بنگريد به : طبقات الشافعيه الكبري، 5/46؛ طبقات الشافعيه اسنوي ،2/446؛ معجم المؤلفين 3/523؛ الوافي بالوفيات ، 4/319.
[19] بغيةالوعاة، 1/184.
[20] الوافي بالوفيات، 4/182؛ صفدي عنوان كتاب دوم را «كتاب حرف في علم القرآن» ياد كرده است . معجم المؤلفين ،3/523؛ فوات الوفيات، 2/243.
[21] درباره او بنگريد به : غايةالنهاية ،2/310؛ بغيةالوعاة،2/300، طبقات المفسرين،2/332؛ معجم المفسرين ،2/685 و مقدمه «الفريد...» .
[22] الفريد، ... قطر، دارالثقافة، ص 1411.
[23] الفريد، ج 1، (مقدمه)، ص 28.
[24] بينات، شماره 6/76.
[25] نسخههاي خطي آن را بنگريد در : البران في علوم القرآن،2/7 پانوشت؛ المورد، 4/209.
[26] معجم المطبوعات العربيه، 1/1051.
[27] البرهان في علوم القرآن،1/206.
[28] البرهان في علوم القرآن،1/206 پانوشت.
[29]
[30] التبيان... بغداد، مطبعة العاني، 1383.
[31] البرهان .... بغداد ،مطبعةالعاني، 1394.
[32] المجيد... قاهره، دارالثقافة،1410.
[33] درباره وي بنگريد به : طبقات الشافعيه الكبري، 8/316؛ شذرات الذهب ،7/438؛ بغيةالوعاة ،1/119؛طبقات الشافعيه، اسنوي،2/12؛ تاريخ الأدب العربي ، عمر فروخ،3/570.
[34] بديع القرآن(مقدمه)، ص 57.
[35]
[36] بديع القرآن... تقديم و تحقيق حفني محمد شرف، نهضة مصر للطباعةو النشر، 1957.
[37] الأعلام،4/30 ؛ معجم الدراسات القرآنيه، ص 96؛ المورد، المجلد السابع، العدد الأول ، ص 196.
[38] تحرير التحبير، ص 80.
[39] الأتقان، 1/35؛ 3/361؛ 4/55.
[40] درباره ابن ابي الأصبع افزون بر مقدمههاي كتابهاي ياد شده بنگريد به : فوات الوفيات ،1/294 ،تاريخالأدب العربي، عمر فروخ ، 3/574،الأعلام،4/30.
[41] معجم المؤلفين،3/90 ؛ المورد ، ج 4، شماره 1/211؛مقاله « ذخائر التراث العربي في مكتبه چستر بيتي ».
[42] الاشاره الي الأيجاز...، مكتبةالعلمية ، مدينه،1383،دارالبشائر الأسلاميه، بيروت،1408.
[43] البرهان في علوم القرآن، 2/95،3/135(پا نوشت) ؛المورد ،المجلد الرابع،العدد الأول،ص 177. بر اساس آنچه در پانوشت طبقات الشافعيه، سبكي محققان نقل كردهاند، « فوائد» با عنوان « الفوائد في شكل القرآن» چاپ شده است.
[44] درباره وي بنگريد به : النجوم الزاهراه،7/207؛ طبقات الشافعيه، اسنوي، 2/197؛ طبقات الشافعيه، سبكي، 8/209؛ فوات الوفيات، 1/594.
[45] هدية العارفين، 2/127 ؛ معجم المفسرين، 2/478.
[46] الأتقان ،4/3 و 16.
[47] درباره او بنگريد به : الوافي بالوفيات، 1/208؛ النجوم الزاهراه، 7/216؛ شذرات الذهب، 7/538؛ معجم المؤلفين، 3/618.
[48] كشف المحجة لثمره المهجه،ص 128. و درباره وي بنگريد به :اعيان الشيعه، 8/358؛ مفاخر اسلام،4/58؛ روضات الجنات،4/325 ؛نامه دانشوران،1/462.
[49] درباره كتابخانه سيد بن طاووس و اهميت و چگونگي آن بنگريد به : كتابخانه ابن طاووس و احوال و آثار او،اتان گلبرگ،مترجمان:سيد علي قرائي،رسول جعفريان،قم،كتابخانه آيتالله العظمي نجفي مرعشي، 1371. درباره سعد السعود همان،صص 95 ـ 131؛ الذريعه، 12/182.
[50] طبقات الشافعيه الكبري، 5/61؛ طبقات القراء، 1/366؛ التعريف بالمؤرخين، 1/84؛ معجم المؤلفين، 2/80.
[51] فهرست موضوعي نسخههاي خطي، عربي كتابخانههاي جمهوري اسلامي ايران،1/208.
[52] در سالمرگ رازي، در منابع شرح حال نگاري اختلاف است. ر.ك: معجم المؤلفين،3/167؛ اعلام الدراسات القرآنيه في خمسه عشر قرناً، ص 227.
[53] رجال ابن داود، ص 45؛الحياة
[54] كشف الظنون،1/341.
[55] هدايةالعارفين، 1/118.
[56] چاپهاي ديگر آن را بنگريد در : البرهان في علوم القرآن، 2/81 پانوشت.
[57] درباره وي بنگريد در :طبقات الشافعيه الكبري، 8/395؛ النجوم الزاهراه، 7/676؛ الدارس في المدارس، 1/24 و كتاب ارجمند الأمام النووي و اثره في الحديث و علومه، احمد عبدالعزيز قاسم الحداد ، دارالبشائر الأسلاميه.
[58] قرطاجنه به چند آبادي اطلاق شده است از جمله به شهري در اندلس، حازم بن محمد منسوب به اين شهر است . بنگريد به :الروض المعطار، ص 462.
[59] الأتقان في علوم القرآن ، 4/10.
[60] بغيةالوعاه، 1/491.
[61] فكرةالعجاز القرآن،ص 110.
[62] همان.
[63] درباره او بنگريد به :بغية الوعاه،1/491؛ شذرات الذهب، 7/676؛ معجم المؤلفين، 3/519.
[64] الدراسات القرآنيه،ص 608؛ البرهان، 2/198(پانوشت).
[65] الوافي بالوفيات، 3/137.
[66] درباره او بنگريد: الوافي بالوفيات، 3/163؛ طبقات المفسرين،ص 100؛ النجوم الزهره، 8/188؛ معجم المؤلفين، 13/332.